نتایج جستجوی عبارت «حماسه آفرینیهای رزمندگان نی ریزی حاج آقای بنایی» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
خط پدافندی هور الهویزه (طبر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
هور منطقه‌ای است هم سطح دریا که در بعضی جاها سطح آب آن دو تا سه متر بالاتر از آب دریا است ولی نسبت به مناطق همجوار گودتر می باشد و در مسیر رودخانه قدیمی و دائمی به وجود می آید. روئیدنیهایی که هور را زیر پوشش خود گرفته اند عبارتند از‌: 1- "نی" ‌ ارتفاع آن از2متر تا 7 متر است و عمدتا" در جاهای عمیق می‌روید. 2- "بردی" ‌ ارتفاع آن بین 1تا 2 متر است . 3-"چولان" ‌...
پاسخ فرمانده دسته
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در اواخر جنگ، بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، بعثیون عراق به جاده اهواز- خرمشهر حمله‌ور شدند. یکی از برادران گردان خطاب به آقای علی زردشت ‌فرماندهی دسته کرده و می‌پرسد: عراقیها دارند می‌آیند! چکار کنیم؟ ایشان هم در پاسخ جواب می‌دهد: مرد حسابی در این موقعیت فرمانده لشکرش هم توی قضیه گیر می‌کند‌، حالا از من سئوال می کنی چکار کنیم‌؟!  ...
کلیات عملیـات فتـح المبیـن
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات فتح المبين »
سومین عملیات گسترده‌ای که به منظور آزاد‌سازی اراضی اشغالی انجام شد‌، عملیات فتح المبین بود. این عملیات در تاریخ 2/1/1361 در منطقه غرب شوش‌، در سطحی بسیار گسترده انجام شد و شکست سختی به دشمن وارد کرد‌. نیروهای زیادی از شهرستان نی‌ریز در این عملیات حضور داشتند که چون در چند نوبت و به مناطق مختلف این عملیات اعزام شدند، نمی توان آمار دقیقی از آن ارائه کرد. اما باید گفت: میزان حضور نیروهای مردمی شهرستان‌، شامل شهر...
دوای دل درد
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در سال 1365 که گردان کمیل مدتی در خط خرمشهر مستقر بود، تدارکات گردان در یکی از ساختمانهای نزدیک خط مستقر شده بود. بچه‌های تدارکات گردان شبها نوشابه‌ها را درون یخدانهای بزرگ می‌گذاشتند تا برای فردا خنک شود. در اواخر شب موقعی که بچه‌های تدارکات خواب بودند آقای غلامرضا نصرتی می‌گفت: من دلم درد گرفته و دوای دل درد می‌خواهم. این رمزی بود که باتفاق به نوشابه‌های خنک تدارکات گردان تک می‌زدیم‌.  ...
اهدای زیور آلات به جبهه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و بانوان »
یکی از ابعاد حضور خواهران و مشارکت آنان در جنگ اهدای زیور آلات به رزمندگان بود.آقای غلامرضا کاویانی که مسئولیت جمع آوری هدایای مردمی را از طرف ستاد پشتیبانی جنگ بعهده داشته است می گوید: (4-KAVIANI-7) " ما در این مورد که می‌توانیم زیور آلات را هم بعنوان کمک به جبهه جمع آوری نمود تجربه ای نداشتیم. در عاشورای سال 1360 برخی از برادران خوش ذوق از جمله شهید حمید کیوانی زحمت کشیدند و یک ماکت بزرگ از قدس...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید هادی رنجبر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد هادي رنجبر »
هادی در سال ۱۳۵۰‌ در شهر نی‌ریز در خانواده‌ای متدین و مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت و از زمان نوزادی آوای حق ـ اذان و اقامه ـ در گوشش طنین افکند. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرهمندی با موفقیت به پایان رساند. دوره راهنمایی را در مدرسه ولی‌عصر (عج) آغاز و سال سوم راهنمایی بود که درس را رها کرد و به جبهه رفت. وی زمانی که خود را شناخت، سعی داشت به‌طور مستقل و با تکیه‌بر اراده...
شهدا سال ۶۷ -نامه شهید هادی رنجبر به محمد بناکار
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
حضور محترم هم‌سنگری خودم و همکلاسی و برادرم آقای محمد بناکار سلام عرض می‌کنم. ضمن سلام خدمت همکلاسی خودم، سلامتی شمارا از درگاه خداوند متعال خواستارم و امیدوارم که همیشه مثل گل‌های بهاری شاد و خرم بوده و هیچ کسالتی نداشته باشید. حال اگر می‌خواهید از حال من باخبر شوید، حال من خوب است. راستی! حال شما که ان‌شاءالله خوب است. همین‌طور دوستان دیگر و حمید آبدارنده و محمد خیزاب و حسین فتاحی و دیگر بچه‌های کوچه و...
زندگینامه جانباز احمد کاغذ دست
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
احمد کاغذ دست فرزند محمد حسن، در تاریخ 20/9/1345 در خانواده‌ای ساده و مذهبی در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود‌. دوره ابتدایی را در دبستان فرهنگ اسلامی و دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی و سال اول دبیرستان را در دبیرستان شهید بهشتی به پایان رساند‌. برای شرکت در جنگ تحمیلی و دفاع از مرزهای کشور اسلامی،‌ درس و مدرسه را رها نموده و تا سال 1365 که شدیدا" مجروح گردید مداوما" در جبهه‌ها...
قلپ قلپ قمقمه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در شب عملیات خیبر، اسفندماه 1362، در منطقه پشت دژ بعد از حدود هفت کیلومتر راهپیمائی، نیروهای گردان به پشت میدان مین دشمن می‌رسند. شهید سعید بیگی رو به آقای جواد مبین کرده و می‌پرسد: جواد قمقمه‌ات آب دارد؟ جواد در پاسخ می‌گوید: بله. می گوید: بده تا من کمی بخورم. جواد مبین از او می‌پرسد. مگر خودت قمقمه نداری؟ سعید در پاسخ جواب می‌دهد: دارم ولی اگر آب از قمقمه خودم بخورم نصفه می‌شود و موقعی که...
پس از عملیات والفجر هشت از زبان دکتر حمید رضا جمشیدی
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
دکتر حمید رضا جمشیدی که سالها در پست معاونت بهداری رزمی جنوب به مجروحان عزیز جنگ خدمات شایانی نموده و در عملیات والفجر 8 مسئولیت بیمارستان فاطمه الزهرا‌(س) که تنها بیمارستان پشت خط عملیات مزبور بود را بعهده داشته در مورد عملیات شب 27/11/1364 می‌گوید:(2-P2-HAMID JAMSHIDI-3) پس از مرحله اول عملیات که شب 21/11/1364 انجام شد،‌ شنیدم که بچه‌ها قرار است در عملیات دیگری شرکت کنند. مدتی گذشت دیدم از مجروحین این عملیات خبری نشد‌. معمولاَ هر عملیاتی که...